کد مطلب:314580 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270

شنیده بودم شما آخوندها روز نهم محرم روضه اباالفضل می خوانید
جناب حجة الاسلام والمسلمین، مروج و حامی مكتب محمد و آل محمد علیهم السلام آقای حاج شیخ محمد فاضل تبریزی در یادداشتی به دفتر انتشارات مكتب الحسین علیه السلام مرقوم داشته اند:

1. یكی از كرامات حضرت اباالفضل العباس علیه السلام كه خود این جانب از زبان یك نفر مسیحی به نام سلیمان در تبریز شنیده ام، این قضیه است: در یكی از محله های تبریز به نام احراب، مسجدی است معروف به مسجد ملا علی اكبر كه من سال ها در آن مسجد امامت كرده و جلسات خطابه ی زیادی داشته ام. آن مسجد دقیقا در حد فاصل دو محله مسلمان نشین و ارمنی نشین است.

در ایام محرم به خصوص روز نهم و دهم ماه مردی را می دیدم كه برای شركت در مراسم عزاداری به مسجد می آمد، ولی داخل مسجد نمی شد، بلكه در كفش كن، مسجد می نشست و حتی از چای كه برای عزاداران می آوردند، استفاده نمی كرد. از اول تا آخر سخنرانی گوش می كرد و موقع روضه خواندن هم بسیار گریه می كرد. خلاصه، حالات او غیر عادی و تعجب آور بود.

اهالی محل برایم توضیح دادند كه این مرد مسیحی است و سلیمان نام دارد. و چون می داند طبق عقاید مذهبی مسلمانان ورود مسیحیان به مساجد خوشایند نیست، داخل مسجد نمی نشست و به همین دلیل هم چای نمی خورد.

روزی من به شوخی به او گفتم: آقای سلیمان نكند تصمیم گرفته ای كه مرا ارمنی كنی، و یا ان شاءالله خودت آمده ای كه مثل من آخوند و روضه خوان شوی، سلیمان شروع به گریه كرد و گفت: نه خیر، نه شما ارمنی خواهی شد، و نه من آخوند و روضه خوان برای من اتفاق افتاده و هر وقت كه شما روضه می خوانی و صدای شما را می شنوم خواه ناخواه به یاد آن داستان می افتم و گریه می كنم و لذت می برم. برای همین به این جا می آیم. و در كفش كن می نشینم. گفتم داستان چگونه است؟

گفت: من سال ها راننده ی كامیون و ماشین های سنگین بودم. در یكی از سفرها قرار بود. بار برنج را كه از میان جاده رودخانه جاجرود و در دماوند به مقصد برسانم.



[ صفحه 572]



ظاهرا در ارتفاعات بالای كوه باران زیاد باریده بود كه باعث به راه افتادن سیل شده بود.

وقتی در حال عبور از رودخانه بودم ناگهان متوجه صدای مهیب و وحشتناكی شدم كه به طرف من می آمد. بعد از چند لحظه دیدم از بالای رودخانه سیل بزرگی به طرف من در جریان است. سرعت جریان آب به حدی است كه من دیدم نه ماشین را از جلو آب می توانم نجات دهم و نه حتی خودم را یك مرتبه این جمله را گفتم: ای ابوالفضل العباس مسلمان ها، مرا نجات بده!

روح مسیح را شاهد می گیرم و به انجیل و قرآن قسم می خورم هنوز هم نمی دانم آیا ماشین را بكسل كردند از جلو كشیدند و یا از عقب هل دادند و من را از جلو سیل نجات دادند.

كامیون به سرعت از رودخانه بیرون آمد و سیل بعد از گذشتن من رد شد، حدود نیم ساعت آن جا نشستم و جریان سیل را تماشا می كردم و شدیدا گریه می كردم. ولی علت گریه ام را نمی دانستم و چون شنیده بودم كه روز نهم ماه محرم شما آخوندها روضه ی حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را می خوانید، برای همین می آیم و این جا می نشینم و آن خاطره برایم جلوه می كند.